خوش آمديد
به چــــه تشبیه کنم نــام تو را میان خواب خسته تر از آنم هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمی کند گاه سقف چشمانم که چکه میکند براے باور یڪ زטּ بہ زیبایشـ نگاهـ نڪنید
به بــــهار یا به آبی زلال دریــــا . . .!
ســـــاده تر می گویم
تـــو
تــــمامیت ِ
احساس منی . . . ♥'
که پیدایت کنم
در بیداری هم که نمی گنجی
بگذار بیرون از زندگی
تماشایت کنم
رودخانه ها آب خود را مصرف نمی کنند
درختان میوه خود را نمی خورند
خورشید گرمای خود را استفاده نمی کند
گل ، عطرش را برای خود گسترش نمی دهد
نتیجه :
زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .
.
.
.
کاسه دستانم
تا بند آمدنشان
با من هم پیمانه می شوند
من از تو خالی می شوم
دستانم از تو پر
بیچاره تر دلم
به جنون نزدیکتر می شود از
"بود نبودت"
در آغوششـ بگیرید
بہ صداے قلبشـ گوشـ ڪنید
دستشـ را بگیرید و تمامـ خیاباטּ را کنارشـ مردانہ قدمـ بزنید
Design:♀ali-hadis♂ |