خوش آمديد

!!!!!!!!!!!!!

مینی بوس پر از مسافر به سوی مقصد در حرکت بود
که مردی رو می بینن که تلو تلو می خورده و منتظر تاکسی بوده.
فکر می کنن حالش بده، توقف می کنند
و مرد بی چاره رو سوار می کنند
همین که راه می افتند، مرد مست به دور و برش نگاهی می کنه
و می گه:عقبی ها بی شرفن، جلویی ها بی شعورن،
سمت راستی ها خرن و سمت چپی ها گاون!
راننده مینی بوس شاکی می شه و
چنان می کوبه روی ترمز که همه ی مسافرها روی همدیگه می افتند! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای مسافرها می کشه بیرون
و می گه: مردک!
اگر جرات داری یک بار دیگه بگو کی خر و گاو و بی شعوره!
مرد مست با کمال خونسردی می گه:
من از کجا بدونم؟ با اون ترمزی که تو کردی همه قاطی شدند!
 

تاريخ دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,سـاعت 18:14 نويسنده atefeh| |

حکایت گاو و خوک

حکایت گاو و خوک


مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.


روزی خوکی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روزِ برایشان شیر و سرشیر می دهی.

اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم ِ از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من بُرس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟



می دانی جواب گاو چه بود؟


جوابش این بود: شاید علتش این باشد که هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم .
 

تاريخ دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,سـاعت 18:11 نويسنده atefeh| |

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

جوونی از بیكاری رفت باغ وحش پرسید استخدام دارید?
یارو گفت مدرك چی داری گفت دیپلم
یاروگفت یه كاری برات دارم حقوقشم خوبه پسره قبول كرد
یارو گفت : ما اینجا میمون نداریم میتونی بری تو پوست میمون تو قفس تا میمون
برامون بیاد,
چند روزی گذشت یه روز جمعه كه شلوغ شده بود . پسره توی قفس پشتك وارو میزد از
میله ها بالا پائین میرفت . جو گیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو
قفس شیره داد زد كمك شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهانش گفت آبرو ریزی نكن
من لیسانس دارم
 

تاريخ دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,سـاعت 18:6 نويسنده atefeh| |

تنهایی را ترجیح می دهم به تن هایی که روح شان با دیگریست 

تاريخ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,سـاعت 17:6 نويسنده atefeh| |

آی خدا!

آی خدا!
چرا؟
چرا وادارم کردی بیام تو این دنیا؟
چرا بهم حق انتخاب ندادی؟
چرا کسی ازم نپرسید که: هی بشر! تو اصلاً می خوای بیای تو این دنیا یا نه؟!
خدایا! چرا بهم نگفتی که این دنیا اینقده نامرده؟
چرا نگفتی که اینجا آزادی معنی نداره؟
چرا نگفتی که اینجا دل فقط یه نماده؟
چرا نگفتی که نمی شه رو هیشکی حساب کرد؟
چرا نگفتی نمی شه به هیشکی تکیه کرد؟
چرا نگفتی که اینجا زود فراموش میشه خوبیا؟
چرا نگفتی که همه یادشون میره از کجا اومدن، کجا قراره که برن؟
چرا نگفتی هیشکی غیر خودش چیزی نمی بینه؟
چرا نگفتی همه، همه چیزو واسه خودشون می خوان؟
چرا نگفتی کسی اگه خوبی هم بکنه، فقط واسه اینه که خودش سودی می بره ازش؟
آی خدا!
تو که نشستی تو تخت پادشاهیت،
تو اوج آسمون،
جایی که دست بنده هات بهت نمی رسه!
آی خدایی که همیشه می بینی ماها رو!
شده تا حالا دلت بسوزه واسه منی که هیچوقت نخواستم باشم رو زمینت؟
شده یه بار پیش خودت برگردی بگی:
آخی! دختره بیچاره!
شده بخوای بَرَم گردونی همونجایی که ازش تبعیدم کردی به زمین؟
اصلاً می دونی چیه؟
من نخواستم که برگردم به اونجایی که ازش اومدم
فقط منو ببر جایی که هیشکی کاری به کارم نداشته باشه
اینکه تنها باشم، تنهای تنها، واسه خودم زنده باشم،
همین کافیه برام!
چون اینجا من یاد گرفتم که نمی شه رو هیشکی حساب کرد
حتی اگه اندازه یه دنیا دوسش داشته باشی،
نباید بش تکیه کنی!
آی خدا!
. . . !
 

تاريخ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,سـاعت 17:4 نويسنده atefeh| |

جملات زيبا!!!!!!!!!!!!!!!

عمر شما از زمانی شروع می شود كه اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید.

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد كه سر از خاك بیرون آورده باشد.

تنها راهی كه به شكست می انجامد، تلاش نكردن است.

دشوارترین قدم، همان قدم اول است.

امید، درمانی است كه شفا نمی دهد، ولی كمك می كند تا درد را تحمل كنیم.

بجای آنكه به تاریكی لعنت فرستید، یك شمع روشن كنید.

آنچه شما درباره خود فكر می كنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است كه دیگران درباره شما دارند.

همواره بیاد داشته باشید آخرین كلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد.

برای كسی كه آهسته و پیوسته می رود، هیچ راهی دور نیست.

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است كه شما چیز زیادی از آن نخواسته اید.

در اندیشه آنچه كرده ای مباش، در اندیشه آنچه نكرده ای باش.

امروز، اولین روز از بقیة عمر شماست.

آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلكه دشواری رسیدن به سهولت است.

وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملكرد خود فكر می كنند، نه رفتار و عملكرد شما.

سخت كوشی هرگز كسی را نكشته است، نگرانی از آن است كه انسان را از بین می برد.

اگر همان كاری را انجام دهید كه همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید كه همیشه می گرفتید.

ما زمان را تلف نمی كنیم، زمان است كه ما را تلف می كند.

افراد موفق كارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلكه كارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

پیش از آنكه پاسخی بدهی با 1 نفر مشورت كن ولی پیش از آنكه تصمیم بگیری با چندنفر مشاوره داشته باش

كار بزرگ وجود ندارد، به شرطی كه آن را به كارهای كوچكتر تقسیم كنیم.

كارتان را آغاز كنید، توانایی انجامش بدنبال می آید.

انسان همان می شود كه اغلب به آن فكر می كند.

آنكه می تواند نسبت به نیكی دیگران ناسپاس باشد، از دروغ گفتن باك ندارد.

هركس، آنچه را كه دلش خواست بگوید، آنچه را كه دلش نمی خواهد می شنود.

اگر هر روز راهت را عوض كنی، هرگز به مقصد اصلی نخواهی رسید.

كسانی كه نمی توانند فرصت كافی برای تفریح بیابند، دیر یا زود وقت خود را صرف معالجه می كنند.

صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند، و آن هم در تمام عمر، بیش از یك مرتبه نیست.

وقتی شخصی گمان كرد كه دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده كند.

كسانی كه در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد.

كسی كه در آفتاب زحمت كشیده، حق دارد در سایه استراحت كند.

بهتر است دوباره سئوال كنی، تا اینكه یكبار راه را اشتباه بروی.

هرگاه مشكلی را مطرح می كنید، برای رفع آن هم راه حلی پیشنهاد كنید.

كیفیت جامع یعنی درست انجام دادن همه كارها در همان بار اول.

آنقدر شكست خوردن را تجربه كنید تا راه شكست دادن را بیاموزید.

اگر خود را برای آینده آماده نسازید، بزودی متوجه خواهید شد كه متعلق به گذشته هستید.

خانه ات را برای ترساندن موش، آتش مزن.

خودتان را به زحمت نیندازید كه از معاصران یا پیشینیان بهتر گردید، سعی كنید از خودتان بهتر شوید.

اینجا، كار تمام نشده است، حتی آغاز پایان هم نیست، اما شاید پایان آغاز باشد.

خداوند به هر پرنده‌ای دانه‌ای می‌دهد، ولی آن را داخل لانه‌اش نمی‌اندازد.

تنها راهی كه به شكست می‌انجامد، تلاش نكردن است.

درباره درخت، بر اساس میوه‌اش قضاوت كنید، نه بر اساس برگهایش.

از لجاجت بپرهیزید كه آغازش جهل و پایانش پشیمانی است.

انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند كه خیال می‌كند دیگران را فریب داده است.

كسی كه دوبار از روی یك سنگ بلغزد، شایسته است كه هر دو پایش بشكند.

هركه با بدان نشیند، اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد.

كسی كه به امید شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است.

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت.

اینكه ما گمان می‌كنیم بعضی چیزها محال است، بیشتر برای آن است كه برای خود عذری آورده باشیم.
 

تاريخ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,سـاعت 16:52 نويسنده atefeh| |

Design:♀ali-hadis♂